این چند ماه گذشته، شبانه روزی درگیر بودم؛ به طوری که دیگر این چند روز اخیر کمبود خواب پیدا کرده بودم. امشب حالی به خودم دادم و یک فیلم سینمایی نگاه کردم؛هاچیکو! فیلمیکه به دلم نشست؛ رابطه وفادارانه یک سگ با صاحب با محبتش!هاچیکو همیشه وقتی صدای قطار بازگشت پروفسور را میشنید، خودش را به میدان قطار میرساند و به استقبال پروفسور میرفت؛هاچیکو حتی تا نه سال بعد از وفات پروفسور و تا زمانی که زنده است، پای این قرار، وفادارانه میماند و هر روز رأس ساعت 5 عصر به میدان قطار میرود. دیالوگ پایانی فیلم هم برایم جذاب بود: "هیچ وقت نباید کسی را که دوست داری، فراموش کنی."
کاش وفاداری ما شبیه همین سگ بود... .
للحق
نوع مطلب :
برچسبها :
لینکهای مرتبط :
للباقی
زندگی نامه شیخ بهاییللباقی
زندگی نامه شیخ بهاییتعداد صفحات : 2