للباقی
امروز با حجت بحث مهمیحین ساخت RTV داشتیم. بحث از معادلات ماکسول شروع شد و به نسبیت رسید؛ به او گفتم مهندسی، هیچ وقت برای من حیرت زا نبوده است! از مفهوم حیرت باز شروع کردیم و حیرت زا بودن علوم را بررسی کردیم؛ به یک سوال مهم برخوردیم: بعد از عالم دنیا، چه چیزهایی باقی میماند؟ برای استاد تمام مکانیک یا استاد تمام جغرافیا چه چیزهایی در عالم بعد باقی میماند؟ چه بر سر معادلههای اثبات شده یک فیزیک دان کوانتوم میآید؟ تئوریهای آن فیلسوف پوزیتویست چه میشود؟ احکام فلان فقیه جواهری از بین میرود؟
بعد از کلی بحث به این نتیجه رسیدیم که " نظمهای معطوف به ارادهها چون از جنس آگاهی اند از بین نمیروند اما نظمهای دنیایی آنها چرا".
به عبارتی نظمهای دنیایی آدمها چه تئوریها و چه ساختهها و چه احکام و ... از بین میروند اما نظمهای معطوف به اراده آنها از بین نمیرود و بلکه چون از جنس آگاهی اند، ماندگارند و همینها هویت واقعی آدمها را میسازند.
هر کاری اعم از اختراع، اکتشاف، تئوری، تولید و ... یک نظم دنیایی و ناسوتی دارند که بیرونی اند و یک نظم معطوف به اراده دارند که درونی اند. این نظمهای معطوف به اراده، آدمها را معنادار میکند؛ به عبارتی معنا و ارزش یک فیلسوف به اندیشههایی که یاد گرفته است نیست، معنا و ارزش یک استاد فیزیک به تئوریهای کشف شده اش نیست، معنا و ارزش یک مهندس، به طراحی و ساخت محصولش نیست؛ بلکه معنا و ارزش آنها هویتی ست که از آن نظمها فراگرفته اند.
فی الواقع با این نگاه، تفاوت چندانی بین نظمهای دنیایی و ناسوتی نیست؛ چه مهندس باشی چه طبیب چه فیلسوف، مهم نظمهایی ست که معطوف به ارادهها به وجود میآید.
چه غفلت شگرفی ست که ما آدمها در روز، بیش از آن که به نظمهای معطوف به ارادهها فکر کنیم مشغول نظمهای دنیایی هستیم و همینها را اصیل میدانیم! و روزی میرسد که این نظمها را رها خواهیم کرد و میرویم ... .
راستی RTV را هم درست کردیم!
للحق
نوع مطلب :
برچسبها :
لینکهای مرتبط :